-
فایل صوتی من
سهشنبه 8 آذرماه سال 1390 19:29
سروده ای با صدای خودم
-
یادمون باشه
سهشنبه 8 آذرماه سال 1390 18:39
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 یادمون باشه این دعا همیشه ورد زبونمون باشه((خدایا هیچ وقت مارو به حال خودمون رها نکن)). یادمون باشه همیشه چند قدم آخره که سخت ترین قسمت راهه. یادمون باشه با یک نگاه ممکنه بشکنه دلهای نازک. یادمون باشه به جز خاطره ای هیچ نمیمونه. یادمون باشه...
-
من از تبار بارانم
جمعه 27 آبانماه سال 1390 10:24
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 سروده ای در وصف حالم: من از تبار بارانم و از شهرستان باران به دهستان دیو و پری ها آمده ام عاشق بارانم من کوچه پس کوچه های شهر را با کودکان آبی رنگش میپرستم آرزویم بوسیدن معبد یگانه هستیم است وتک وتک ذرات وجودم عشق را میشناسند عاشق کوچه ها با جوی خدا...
-
ماه ماهانم
دوشنبه 23 آبانماه سال 1390 18:44
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 باز هم فانوس دل را بر دست میگیرم و عاشقانه در شب سیاه دفتر شاعرانه هایم نوری از نگاهت می پاشم وتمام شب را جای ستاره هایش از واژها هایی در وصف تو مینگارم نگاهت را جای ماه مینشانم وبا بارش چشمانم واژه هارا برای تو مروارید گون میکنم و تو را در آسمان...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مهرماه سال 1390 13:20
تو باز از دوردست مرا می خوانی من دلتنگم آری تو می دانی من در این آرامی تو را خواهم تو برایم خورشید وار می مانی
-
تقدیم به کسی ...
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 18:13
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد نخواست او به من خسته بی گمان برسد شکنجه بیشر از اینکه پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد رها کنی برود ازدلت جدا باشد به انکه دوسترش داشته به آن برسد رها کنی بروند دوتا پرنده شوند خبر به دورترین نقطه جهان...
-
روز کودک مبارک
شنبه 16 مهرماه سال 1390 21:40
دلم کودکی اش را میخواهد دلم برای کودکی ام تنگ شده برای پاکی دستانم برای بهانه های کودکانه برای عروسکهای کوچک وبزرگ وزیبا برای قطره قطره های کوچک اشک چشمان کودکانه ام برای نوازش مادر برای آواز لالایی برای آرزوهای خیالی برای اسب سپید رنگی شب برای باغ گلهای رنگارنگ برای قهر وآشتی های کودکانه،عاشقانه برای آرزوی شیرین بزرگی
-
یاد تو چون باران
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 09:49
یادتو هر لحظه چو باران چون قطره پشت شیشه پنجره حافظه ام میچکد وتو آرام وبی صدا به روی بام نگاه مستانه ام فرود می آیی بی آنکه برای لحظه ای حتی برای لحظه ای نگاهم کنی تو عبور میکنی ومن همچنان پشت پنجره چوبی حافظه ام به قطره قطره های یادت خیره مانده ام یاد تو هر لحظه چون باران
-
تورا میخوانم از باران
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 09:47
هوای گریه دارم فراتر از باران فراتر از ابرها فراتر از تابش خورشید هوای تورا دارم تو را میخوانم از باران از ریزش برگها تو چه زیبا به من نزدیکی تو غریبه نیستی با دلی که رویای پاییزی اش را با تو ساخته است
-
تو باید سهم من باشی
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 11:03
تو باید سهم من باشی این یه قانون توی دنیامه نگو خود خواهی محظه یه جور عشق که گم نامه بهم گفتی نمیخوامت باچشمات عاشقم کردی تو از من بی خبر بودی ولی بی شک خیلی نامردی چقدر از دنیا دلگیرم یه روزی میرسه تاوان این روزارو میگیرم یه روزی میرسه که دستات محکم توی دستام همان روزی که عشقت مثل خون تورگهام
-
تو برای من من برای تو
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 19:02
آرزو دارم شبی دویار همسفر باشیم پرزنیم به اوج رنگین کمان دست به دست هم پا به پای هم من برای تو تو برای من به دنبال نگین آسمان باشیم شویم آن دو دلداده زیر سقف آرزو ها باشیم رو به دریای ابرها آن پرستوهای سپید بنشینیم ونگاهمان را به دل آسمان گره زنیم دل دهیم ودریا پس بگیریم روی سجاده ماه کمین بگیریم که برای هم بمیریم
-
دریا ،آسمان پولکها
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 19:00
باز شب است و شب دلم گرفتار در هرم یک تب باز شب است و بازار پولکها گرم هریک چشمی فروزنده به دست دور تا دور مهتاب شادی سر میکشند دستانم رو به در یا دیدگانم تشنه قطره ای از آن پولکها هریک نغمه می خوانند دست به دست هم خنده می سرایند بربال پرستوهای سپید شب غرق در نسیم، درفراسوی آسمان هم پروازند باز شب است شب و شب دلم بی...
-
گل من دلم برات تنگه بیا...
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 18:51
کوچه دلتنگی داره ابر چشمام میباره توی دلم هست بارون ستاره من میشم اون عطر گل یاس که هنوز تو شبا تورو میزنه صدا: گل من دلم برات تنگ بیا کوچه دلتنگی داره ا بر چشمام میباره حال من به خدا زاره زاره من میشم اون پرنده خسته یه گوشه منزوی نشسته صداش میرسه به گوش ابرا: گل من دلم برات تنگ بیا کوچه دلتنگی داره ابر چشمام میباره...
-
گریه میکنم...
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 18:46
گریه میکنم چشم هایم با ران میشود بهارهم در دلم زندان میشود و من دیوانه وار سکوت کبودی آسمان را میشکنم فریاد میکشم از ته دل با صدای بغض دلم با سکوتی که در شبهای تنهایی ام دارم داد بزنم فریادی به بلندی دارز بر تمام غصه های شبهای تارم آسمان را ورق میزنم وبا مداد رنگی چشمانت ابرهای خیالی ام را رنگی می کنم با صدای دل نشینت...
-
تو برای من هستی میدانم
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 18:33
من تو را خواهم از آسمان،باغ،صحرا،شاپرکها اما آنها از تو خبری ندارند من دلتنگم وتنها تو را میخواهم از همه سوی تورا میگیرم اما هیچ چیز و هیچ کس تو را نمیشناسند گویی تنها قلب من است که با تو آشناست تو که تک تک ذرات وجودت را حس میکنم من حریر وجودیت را با مروارید خیالم آراسته ام وبا توزندگی میکنم / با تو میرویم / باتو...
-
مهتاب وار به سویت می آیم ای آیینه مهر
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 18:24
مهتاب وار به سویت می آیم ای آیینه مهر در کنار ساحل دلت کمین میگیرم وزورق شکسته ام را با ناوگان اشک راهی چشمانت میکنم. آری چشمانت که دریای دل غمگین من است لبانم زمزمه سرودن دارند اما تردیدی وجودم را فرا میگیرد که آیا تنها لبانم است؟! نه اکون تمام وجودم از حضور سایه بی رنگت نوای سرودن دارند اکنون میخواهم آسمان شیدایم را...
-
عاشق حیران
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 18:22
من عاشقی هستم که به جرم عشقی از سرزمین عشق رانده شده ام حال در صحرای سوزان عشق تنها مانده ام، به دنبال معشوق حقیقی خود می گردم، اما هر چه گشتم وبه هر شقایقی خواستم بوسه زنم، تر سیدم از اینکه شاید او نباشد یا شاید هم قانون اینجا مثل قانون سرزمین عشق بیرونم کنند . اکنون آواره وسرگردان مانده ام وتشنه تر از همیشه هستم ،...