...

تو سر ریز تمام خواسته های منی- تو تمام ناتمام منی

...

تو سر ریز تمام خواسته های منی- تو تمام ناتمام منی

من خویشاوند یاسم...

بیا در چشمان باران خورده ام بنشین 


بیا در قلب نقره ای من بنشین 


من خویشاوند یاسم 

برادر زاده بهار 

اگر چه در زمستان به دنیا آمده ام شبیه شکوفه ها سیبم... 


کلبه ای که نفس تو در آن زندگی  میکند 

دوستدارم 


وبه درختانی که هرصبح و شب تو را میبینند عشق میورزم 


یک روز همه چیز تمام میشد 


جز چشمان تو پس از من تو در کاجهای بلند 


در در بیرق های افراشته در میوه های تابستانی درترانه های عاشقان


ادامه پیدا میکنی وتنها نور پیراهن توست که بر من میتابد ُتمام هستیم

نظرات 10 + ارسال نظر
زهرا چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:57 ب.ظ

سلام . فک کنم اولیم
یه چیزی بگم , به نظرم موقع نوشتن هول بودی و یه کم بعضی جاها اشتباه شده . پاراگرافاتم احساس می کنم خوب چیده نشدن ( جمله بندی رو نمی گما , مثلا یه جایی باید بری پاراگراف بعدی , یه جایی باید جملتو برگردونی به پاراگراف قبلی ) = اینا مشکلات نگارشی بودن .

از یه جایی به بعد کلا مضمونت و حرفت عوض می شه ولی هدفت عوض نمی شه = این برا خود نوشتت بود .

کلبه ای که نفس تو در آن زندگی می کند ... و تنها پیراهن تو بر من می تابد ! = این دوجا رو خیلی دوست داشتم .

در کل خوب بود

* نمی دانم چرا ولی به انتها رسیده ام به انتهای خطی که پایانش رویای رسیدن بود ... * به نظرم خیلی قشنگ تر از این پستته .
امیدوارم از حرفام ناراحت نشده باشی تو عالم دوستی گفتم دیگه ببخشید عزیزم .
روزگارت آبی .

سلام
عزیزم این پست از خودم نیس
اگه دقت کرده باشی جزو شنیده هام
از بعضی جاهاش خوشم اومده بود!!!!
یکمم هول بورم

بهارزندگی تو پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:34 ق.ظ

خیلی قشنگ بود نفسم

mojtaba سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:27 ب.ظ http://bia2ironi.blogsky.com

berozam

حنان چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ب.ظ

سلام عزیزم ملودی قشنگی رو انتخاب کردی یه جورایی وبلاگت رمانتیک شده>راستی خورشید اصلا تنهانیست چون ۳۹تاخورشیددیگه هستن مانمی بینیمشون ولی خورشید حتمابااونادرارتباطه!

چه جالب!
اما من منظورم از خورشید
خورشید آسمون نیست!

زهرا چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:36 ب.ظ

سلام .
آخی , من فک کردم واسه خودته !!!

زهرا چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ب.ظ

چه انتظار غریبی!
تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی!
عجیب تر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت!
چه بی خیال نشستیم...
نه کوششی............... نه وفایی...
فقط نشسته و گفتیم :
خدا کند که بیایی...

ر.ن شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:01 ق.ظ

سلام سمیه،من هنوز تو کف این نوشته رمزداره ام!
انشاءالله ۹۲سال آرزوهای قشنگت باشه..
بنده خدا زهرا خانم این همه قشنگ نقد کرده آخر سر بهش میگی از خودت نبود؟!واقعا که...!

خب دیگه!
توهم سال خوبی داشته باشی!

زینب شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:00 ب.ظ http://zeynabmusavi.blogfa.com

سلام عرض میکنم خدمت دوستان و طرفداران سید علی ضیا

من چند وقتی نبودم ولی برگشتم اپم با عکسهایی از سید علی ضیا (قدیمی و شاید جدید)

ر.ن دوشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:51 ق.ظ

چقدر خشک جوابم رو دادی...

زهرا چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:39 ب.ظ

صبحی که به جای عـــشق با یک سیگـــار شروع شود.....
یک شروع دوبـــــاره نیست.......
امتداد پایان اســــــت......
برای کســـــی که دیگر امیــــدی به ادامه ندارد......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد