...

تو سر ریز تمام خواسته های منی- تو تمام ناتمام منی

...

تو سر ریز تمام خواسته های منی- تو تمام ناتمام منی

هوای باریدن...

هوا هوای باریدن است


هوای عاشق  شدن


هوایی برای پرواز


برای بادکنکهای


که به اوج میروند


به اوج..


تاکه شاید


با سنگ اشکهایم ترک بخورند

تقدیم به بهار زندگی ام

نمیدانم چگونه بهار آمدنت را توصیف کنم


نمیدانم با کدامین واژه ها


نامت را بسرایم آنچنان که بتوانم گرمی نگاهت


را در هر گوشه از دفتر خالی از نگاهت جای دهم


عزیزتر از جانم


به حرمت دلم


به حرمت پاکی تمامی شقایق های آسمان خاکی

عشق


جای تک تک قدمهایت را بوسه باران میکنم


حریری از دوستداشتن بر تن می اندازم


با شاخه های شکسته و بینوای دلم


در عمق تاریکی شبهای شیداییت


آنچنان برایت نجوا کنان بسرایم که ندانی کدامین


پرستو است که به شوق دیدارت آواز میخواند


گلم آمدنت به سرای ویرانی ام را به تو تبریک


میگویم

من آمدم اما تو که نیستی

به نام نامی الله

من آمده ام

اما آمدنم هیچ سودی نداشت

اینجا بدون تو وبی حضور تو نوری ندارد

آمده ام اما هنوزهم تنهایم

هنوزهم  بارانم

با خود هیچ نیاورده ام

جز یادت که همواره آرامش دل ویرانم است.

نمی دانم با کدامین کلمات دلتنگی خویش را  بنگارم

تمام دلتنگی ام را در ((سلام)) خلاصه میکنم.

لبخند بهار رو به همه ی شما دوستای گلم تبریک میگم

آرزو میکنم با شکفتن هر شکوفه،شکوفه ای از آرزوهاتون باشه

راستی منوهم از یادتون نبرید.

این سروده هم عیدی من به شما:

آمده ام به تماشایت ای ماه ماهانم

اما اینجا سراسر شده است روزو آفتاب آفتابی

من با سبدی از ستاره ها آمده ام

اما اینجا سراسر شده است ابرو آسمان هم آبی است

من برای تو آمده ام

به شوق دیدارت آمده ام

تو که زیبایی شبهایم از توست

اما اینجا که نیستی همه جارا خورشید فرا گرفته است

کجایی ای مهتاب روشنم

از آفتاب روزهایم گذشته ام

تا در این خرابی ویرانی

تو را در ظلمت شیدایی پیدایت کنم

کجایی ای امید دریایی ام

سکوت ناب تنهایی ام

تو اگر نباشی

اینجا تنگ است برای نفسهایم

روز میشود برایم تاریک تاریک وهم آور

و تو برایم بمان

وتو برایم بمان

 ای روشنایی شبهایم

ای همه آشنایی ام

ای همه سکوت، تردید لحظه های بی تابی ام

من برای تو آمده ام

به شوق دیدارت آمده ام

پس کجا پر کشیده ای...........

ماه ماهانم

باز هم فانوس دل را بر دست میگیرم

و عاشقانه در شب سیاه دفتر شاعرانه هایم نوری از نگاهت می پاشم وتمام شب را جای ستاره هایش از واژها هایی در وصف تو مینگارم نگاهت را جای ماه مینشانم وبا بارش چشمانم واژه هارا برای تو مروارید گون میکنم و تو را در آسمان شبانگاهی دفتر شاعرانه هایم میستایم ماه ماهانم


عید سعید ولایت امیر مسلمین بر شما مبارک باد




تو باز از دوردست مرا می خوانی 

من دلتنگم آری تو می دانی 

من در این آرامی تو را خواهم 

تو برایم خورشید وار می مانی